مهربونم
دیشب (6 آبان)بعد از شام من و فؤاد روی مبل نشسته بودیم که یهو دیدیم داره تند و تند با سینه خیز و چهار دست و پا خودشو به ما میرسونه ... رسید و با دوتا دستاش پاهای هردومونو گرفت و با مهربونی و هیجان با اون چشمای خندونش نگاهمون میکرد که بغلش کنیم
ووووووووووووووووی یعنی خوردیمش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی