برسامبرسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

برسام آتیش کوچولوی دوست داشتنی

بخند ...همیشه بخند

چند روز پیش سر یه موضوعی بهش اخم کردم و اومدم دعواش کنم که یه دفعه برسام گفت: مامان بیکند (بخند:) همیشه بیکند ... و همینجوری ادامه میداد ... بخند، بریم بازی  بکنیم ... اِلــــو بازی(لگوبازی) بکنیم.. بیخندیم        ...
8 تير 1393

آخه تو عشق منی

اینو شاید مامانایی که بچه دو ساله دارن و داشتن بتونن درک کنن دو ساااالگی ولی جدا از همه سختیهاش ... یه حرفی که با زبون  دست و پا شکسته میزنن میتونه روز آدمو بسازه تو خونه خیلی وقتا براش میخونم: آخه تو عشق منی ... آخه تو نفس منی  برسام هم تکرار می کنه و میگه : ففس منی    دیروز با لگوهاش یه چیزی درست کرده بود و میگفت این گُله    و اونو به من داد و میگه مال توئه  روز مادر داشتم با خودم فکر میکردم کی میشه برسام با دستهای خودش بهم گل بده و یا با پولاش وقتی از مدرسه برمیگرده یواشکی بره واسم کادو بخره (همچین فانتزیایی دارم من )... ولی اون روز خیلی زود اومد  الب...
18 خرداد 1393

شیرین زبون

دایره لغاتشو هر روز داره بیشتر میکنه و هرچیزی که یکبار میشنوه .. مثل طوطی ^_^ تکرار می کنه و البته یادش هم میمونه و تو یه موقعیت مناسب ازش استفاده میکنه ... به لباس و آرایش و حتی گوشواره ای که می اندازم فوق العاده توجه داره .. و سریع تغییراتو می فهمه و به روم میاره ... یادمه یکسالش هم نشده بود که گوشواره جدید انداخته بودم که با یه حالتی نازش کرد و بهم نگاه کرد    چند وقت پیش هم که تازه موهامو رنگ کرده بودم .. اولین بار که دید... دوتا دستشو گذاشت روی صورتمو بهم گفت... خووشل شدی *_*  ازین موارد زیاد پیش اومده ولی این یکی دیگه حرف نداشت  ...
30 ارديبهشت 1393