قوت زانوی پدر...
١٠ آبان: یه روز فراموش نشدنی تو زندگیم بود؛ لحظه ای که صورت نازتو دکتر نشونم داد هیچ وقت از یادم پاک نمی شه
لحظه ای که بهم گفت که تو پسری ... و من چقدر هیجانزده بودم وقتی به بابا می گفتم و اون از منم خوشحال تر... واست می خوند قوت زانوی پدر؛ پسر پسر
و از همه مهمتر خدارو شکر می کنم سالم و کاملی، کوچولوی لپی مامان این ٥ ماه باقی مونده رو محکم به دل مامانی بچسب و مواظب خودت باش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی